روزی در آخر ساعت درس یک دانشجوی دوره دکترای نروژی ، سوالی مطرح کرد: استاد،شما که از جهان سوم می آیید،جهان سوم کجاست ؟؟ فقط چند دقیقه به آخر کلاس مانده بود. من در جواب مطلبی را فی البداهه گفتم که روز به روز بیشتر به آن اعتقاد پیدا می کنم.به آن دانشجو گفتم: جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند،خانه اش خراب می شود و هر کس که بخواهد خانه اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد. (پروفسور محمود حسابی)
عاشق آن نیست که هر دم طلب یار کن عاشق آن است که دل را حرم یار کند
دیشب تو فکرت بودم که یه قطره اشک از چشمام جاری شد ........ از اشک پرسیدم چرا اومدی؟؟ گفت آخه تو چشمات کسی هست که دیگه اونجا جای من نیست
بود سوزی در آهنگم خدایا! تو میدانی که دلتنگم خدایا! دگر تاب پریشانی ندارم نه از آهن،نه ازسنگم خدایا! *****
اگرچه دنیا تاریک باشد ولی هرکدام از ما فرصتی دارد که میتواند حداقل شمعی را روشن کند...
دوستان خوب من که البته من شناخت کاملی از شما ندارم ولی شما رو به خدا اینقدر گیر ندین که آقا رضا عاشقی یا نه؟
بابا من میبینم این مطالب خواننده ی بیشتری داره منم از جور مطالب بیشتر میذارم.شما من و راهنمایی کنید تا ببینم چه مطالبی دوست دارین تا من هم از همون نوع مطالب بذارم.منتظرم
قابل توجه دوستانی که دوست داشتن اطلاعاتی ازمن داشته باشن از جمله سنم.این آیدی منه هرکی دوست داره آف بذاره تا باهم بیشتر آشنا بشیم به نظر من زیاد جالب نیست که من اطلاعات خصوصیم رو توی وبلاگ قرار بدم
فرشتهها وجود دارن، اما بعضی وقتها چون بال ندارن، ما بهشون میگیم دوست.
در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند هر چقدر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد.
گفتی محبت کن برو گفتم خدا حافظ ولی ... رفتم که باورت بشه دارم محبت می کنم...
باران نمی شوم که نگویی: با چه منتی خود را بر شیشه می کوبد تا پنجره را باز کنم و نیم نگاهی بیندازم. ابر می شوم که از نگرانی یک روز بارانی هر لحظه پنجره را بگشایی و مرا در آسمان نگاه کنی.
هرگز برای عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که ماه را بر لبانت می نشاند