همه می دانند ،همه می دانند که من و تو از آن روزنه ی سرد وعبوس ،باغ را دیدیم و از آن شاخه ی بازیگر دور دست ،سیب را چیدیم.
همه می ترسند ،همه می ترسند اما من و تو به چراغ و آب آیینه پیوستیم و نترسیدیم
همیشه به یادتم و امیدوارم همیشه به یادم باشی.
دوستت دارم عزیزم